پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

پارسا زیر ذره بین مامان

تکالیف منزل

پارسا جون با چه وسیله نقلیه ای سفر کردی ؟ اون واسه ما بکش. پارسا هم کشید. البته واسه اینکه نقاشی پارسا واسه فرشته جون (مربی) مفهوم تر باشه مجبور شدم کنار شون وسیله مورد نظر بکشم. پارسا جون فکر کن این صورت یه بچه است ببین چی کم داره ؟ من دست پارسا را گرفتم و با هم چشم چشم دو ابرو رو کشیدیم ...
18 آبان 1392

دوباره توجیه مامان شروع شد!!!!!!!!

پارسا میره مهدکودک. اونم چه مهدکودکی! در عین سادگی ، به روز و سیستماتیک . دقیقا همون چیزی که من میخاستم . آخه نمیخاستم خودمو درگیر مهدکودک هایی کنم که همش باید داخلش سرک میکشیدم که مبادا آموزش غلط و ناصحیحی به بچه ها بده . خلاصه نمیدونم چرا یادم رفت با وجود عکسای قشنگی که از پارسا و کاردستی هاش و نقاشی هاش گرفتم ، اونا رو تو وب لاگش بذارم .( توجیه مامان : شاید به خاطر اینکه از شیراز  مهمون داشتیم به کل یادم رفته بوده......!!!!!!!!!!! یا شاید به خاطر مریضی های پشت سر هم پارسا.............!!!!!! آخ جون چقدر دلیل ) خلاصه اسم مهد کودکش  ، مهدکودک صورتی اسم مدیرش : ندا جون (دکترای روانشناسی ) پاسخگوی تمام مسائل مربوط به بچه ها همرا...
13 آبان 1392

وقتی پسرم نقاش می شود (البته به کمک مامان)

نمیدونم چرا وقتی بندرعباس بودیم حس رفتن به کنار ساحل رو نداشتیم ولی اینجا نوشهر تقریبا یک روز در میون میریم ساحل و حسابی خوش میگذرونیم .جای همتون خالی دوستان ( راستی پارسا به کمک مامان عکس بابا رو کشیده و حالا هم داره عکس خودشو میکشه) ...
8 آبان 1392

خیالات قشنگ پارسا

پارسا: مامان قرص خوردم لطفا به من آب بده مامان:چیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟ پارسا: یه قرص قرمز خوردم زود باش به من آب بده مامان : از کجا آوردی!!!!!!!!! پارسا: از تو کاسه ای که توش انار داره پارسا خیلی از این خیال پردازی ها داره که خیلی وقتا یادم میره واسش بنویسم .   ...
28 مهر 1392

زیارت شاه عبدالعظیم

فاطمه جون مامانش معلمه.مدرسه اش  منتقل شده شهر ری به خاط همین خونه فاطمه جون نزریک مدرسه مامانش تو شهر ری هست. به خاطر همین بعدازظهر همه با هم رفتیم به زیارت حرم شاه عبدالعظیم( یا امام رضای پارسا) پارسا هر مناره ،گنبد و یا مسجدی که میبینه میگه : بابا امام رضا  . بریم دعا کنیم ...
28 مهر 1392