اولین شعری که پارسا حفظ کرد
پارسا: آهای خوشگل عاشق پارسا: آهای عمر دبایق پارسا: آهای بسته به موهای تو سنجاب شقایق پارسا: آهای ای گل خوشبو پارسا: آهای گل هیاهو مامان: آهای طعنه زده چشم تو به پارسا: چشمای آهو ...
عکس خداحافظی از آرام
هر چی منتظر شدیم خاله ویدا عکسی واسمون نفرستاد. اما در یک حرکتی استثنایی از تو وب آرام عکسو پیدا کردیدیم و برش داشتیم (کپی کردیم) نمیدونم به این کار چی میگن ولی خب دیگه.... خاله ویدا مامانمو ببخش ...
خداحافظی از آرام
امروز یکشنبه 26 مرداد بعدازظهر ساعت 7 رفتیم خونه خاله ویدا تا قبل از سفر مون ازخاله ویدا و آرام جون خداحافظی کنیم.(یه GOODBYE PARTY بچه گونه) آخه واسه 1 سال میریم نوشهر واسه همین یه کیک تولد کوچولو خریدیم. خاله ویدا هم طبق معمول یه عصرونه خیلی خوشمزه واسمون درست کرده بود.(لازانیا) این بوس واسه خاله ویدا فرستادم. اونجا با آرام نقاشی کشیدم.خیلی خوش گذشت. پارسا تا از در وارد شد بعد از سلام به خاله ویدا گفت خاله ماشین داری؟ خاله ویدا هم چون همش با اسباب بازی های دخترونه با آرام بازی کرده بود فکر نمیکرد آرام ماشین داشته باشه. ولی از اونجایی که پارسا گوشش به این حرفا بدهکار نبود رفت تو اتاق آرام ویه عالمه ماشین آورد طوری که خاله ویدا هم خود...
صاایران هر روز بهتر از دیروز
پارسا: مامان هر روز دوستت دارم. مامان: مرسی عزیزم پارسا : مامان هر روز عاشقتم مامان: الهی قربونت بشم پارسا: مامان متوجه شدی دوستت دارم آخه دستت بوس کردم مامان: بله پسرم منم شما را دوست دارم پارسا تقریبا هر روز باید این جمله ها رو به من بگه . به محض اینکه شروع میکنه یادم به این تبلیغ تلویزیون میفته: " صاایران هر روز بهتر از دیروز" دینگ دینگ ...
رگ شیرازی
مامان: پارسا باسلق میخوری؟ پارسا: آره مامان جونم مامان: بفرمایید پارسا: شما به من بدید مامان: خودت بگیر بخور پارسا: آخه دستام کثیف میشه؟؟؟!!!!!!!!!!! فکر کنم رگ شیرازیش داره مشخص میشه!!!!!!!!!!1 ...
بدون عنوان
تهران و خاله حسنا
سه شنبه 19 شهریور 92 رسیدیم تهران این بار رفتیم خونه یه دوست دیگه مامان ( خاله حسنا) خاله حسنا و مامانشون تنهای تنها پیش هم بودن که ما رفتیم خونشون . مامان: تا وارد خونه شدم بعد از سلام و احوالپرسی چشمم به کتاب های تست دکتری افتاد . نفهمیدم چه جوری احوالپرسی کردم . کی نشستم؟ خلاصه بگذریم ویدا میفهمه من چی میگم با تک تک سلولاش درک میکنه مگه نه ویدا پارسا:خاله حسنا از اون کیکی که بابام واستون خلیده بیار بخورم من خیلی دوست دارم. خاله ویدا میدونه که پارسا چقدر کیک خامه ایی دوست داره مامان خاله حسنا خیلی مهربون بود همش واسم قصه میگفت خلاصه خیلی خوش گذشت. ...